دسته: کوتاه‌نوشت

تار و پود زندگی با درد تنیده شده است. تلاش برای از بین بردن و حتی کم کردن دردها مضحکانه است. به جای از بین بردن دردها، که رویایی دست نیافتنی‌ست، تلاش کن راه...

به خستگی تو از حرف‌های فلسفی‌ام.

در زندگی لحظه‌های سخت و دشوار را با پوست و گوشت و استخوان درک می‌کنی و همان لحظه آرزوی تمام شدنش (و ای بسا مثل من آروزی تمام شدن عمر خودت) را می‌کنی… اما...

اگر «سکوت» کردن را یاد بگیری و حتی در شرایطی که حرف «حق» برای گفتن داری از این پدیده‌‌ی مرموز و البته دشوار استفاده کنی، در آن صورت می‌توان به تو اعتبار داد. می‌توان...

با یه بغض و یک چَمِدون رفتن از پیشِ آدمهایِ نازنین و مهربون (+)

زندگی به رنج‌هایی که می‌کشیم نمی‌ارزد، اما چاره‌ای جز حرکت کردن و جلو رفتن نداریم. چون برای این حرکت کردن «برنامه‌نویسی» شده‌ایم.

آن مرد آمد، با خنده‌های مشعشع و مشکوک. آن مرد که خوب بود و حامله می‌کرد. (+)

هر کس به زبان مادری‌اش مسلط نباشد (نتواند خوب بنویسد و خوب صحبت کند) نمی‌تواند به زبان خارجی مسلط شود.

خوشبختی نه به دست آوردنی است، نه از دست دادنی. نه کمی‌ است، نه کیفی. خوشبختی «لحظه‌ای» است.