روزگار غم‌انگیز یهودیان در لهستان

لهستان هستم. تازه از موزه‌ی یادبود جنگ جهانی دوم، اردوگاههای مرگ آلمان نازی و فاجعه‌ی هولوکاست بازگشته‌ام. تنها دلیلم برای سفر به لهستان، دیدار از این مکان بود. اکنون ساعت سه و نیم عصر است و اینجا در ورشو، در این ساعت از روز، خورشید دارد غروب می‌کند. روز کوتاه است و شب، تاریک و سرد و سیاه.
تاریکی شبها در لهستان، یادآور تاریکی غم‌انگیز زندگی‌ست. لهستان فاجعه‌های زیادی را در صد سال گذشته تجربه کرده است. اگرچه شخصا با حکومت اسرائیل و اشغال‌گری‌ سرزمین‌های فلسطینی مخالفم، اما وقتی صفحات تاریخ یهودیان را ورق می‌زنم و رویدادهای خونین جنگ جهانی دوم (این لکه‌ی ننگ بشریت) را مرور می‌کنم، با خودم فکر می‌کنم داشتن یک کشور مستقل، کمترین چیزی‌ست که می‌توان ارزانی یهودیانی که متحمل این همه رنج شده‌اند کرد.
امروز به بیش از هفتاد سال قبل بازگشتم و در جای جای موزه، روزگار مردم این سرزمین را حس کردم. چیزی جز ترس، نگرانی‌ و وحشت‌ از نگاههای مردم آن روزگار در تصاویر آن‌ها قابل مشاهده نبود.
تاریخ، تلخ و بی‌مزه و تکراری‌ست. نمی‌دانم کی می‌خواهم این واقعیت عریان را در عمل بپذیرم، و به جای فکر کردن به این همه تلخی، و بازدید از مکان‌های اینچنینی، به مکان‌های تفریحی و فرح‌بخش بروم و «لذت لحظه» را تجربه کنم؟

مطالب مرتبط