درخواست یاری مهدی سهرابی از هممیهنان
در میان وبگردی امروزم به فریاد یاریخواهی یک هموطن برخوردم که خواستار «مرگ آرام» شده است. دوباره، غم بر دل و جانم حکمران شد و بر روزگار نامرد، لعن و نفرین فرستادم. البته، بعد با خودم فکر کردم بهتر است به جای نفرین کردن، حرکتی انجام دهیم یا به قول کنفسیوس، به جای شماتت بر تاریکی، شمعی روشن کنیم. من شخصا از همهی پلتفرمهایم برای رساندن پیام این هموطنان استفاده کردم و برای سازمان ملل هم نامه نوشتم.
لطفا متن خلاصه شده زیر را بخوانید و در ادامه پیوند به شرح کامل ماجرا را دنبال کنید و اگر میتوانید با یک ایمیل حمایت آمیز به سازمان ملل، به این زوج پناهجو کمک کنید. این دو، در این شرایط و این سن و سال، حتی اگر بیهیچ دلیلی هم از مملکت امام زمان خارج شده باشند، وقتی آواره و سرگردانند، مستحق کمکرسانیاند. چه برسد به اینکه این دوست عزیزمان از زمره نویسندگان و شاعران این مملکت به شمار میرود و با روشنگریهایی که در وبلاگ شخصیاش انجام داده، بازگشتش به ایران بدون تردید مخاطره آمیز است.
متن نامه مهدی سهرابی به سازمان ملل:
فريادخواهی – لطفاً کمک کنيد که يکباره بميريم…
ديگر تحمّلِ ريزريز و مرگمرگ مردن را نداريم. لطفاً کمک کنيد که يکباره بميريم…
::::
فشرده:
من مهدی سهرابی، چهارسال و چهارماه، و همسرم راضيه کيومرثی (و دو فرزندمان)، حدودِ سهسال است که در ترکيّه، در شرايطِ کشندهیِ فناهندگی و انتظار بهسرمیبريم. با اينکه بعد از پنج ماه به من قبولی دادهاند، بی هيچ دليل و علّتِ اعلامشدهای (که البتّه از نظرِ من مجهول نيست!) ما را چنانکه گويی «بشر» نمیشمارند، در اين شکنجهزار، اسير و سرگردان نگه داشتهاند…
نامهها و خواهشها و غيرهمان را انگار بیادبیست اينهمه مدّت به مستراب میفرستادهايم…
چون بيش ازين طاقتِ ذرّهذرّه مردن را نداريم، راهی برایِ من و همسرم نمانده، الّا اينکه از اين کميساريایِ قدسیِ شکنجهگر، درخواستِ مرگ کنيم. مرگی آرام، بدونِ درد، و مطمئن.
…
میرويم تا جلوِ آن درگاهِ شکنجه و شرارت، برایِ رسيدن به آرزویمان، مرگ، بنشينيم.
از شما دوستان، بزرگواران، عزيزان، درخواستِ حمايت داريم.
و نافشرده (کل ماجرا) را از اینجا بخوانید.




