همزیستی مسالمت‌آمیز من و سوسک‌ها

به محض اینکه کلید را بر روی قفل خانه‌ی ۱۲ متری‌ام می‌اندازم و چراغ را روشن می‌کنم، می‌بینم که سوسک‌ها با اضطراب زیاد در حال فرار کردن از روی میز تحریر و آشپزخانه‌ی کوچکم هستند… آن‌ها می‌خواهند زندگی کنند. دلیل بودنشان را نمی‌فهمند، ولی می‌خواهند باشند…

درکشان می‌کنم.
برایم عجیب است که چرا نمی‌توانم سوسک‌هایی را که می‌گویند مظهر کثیفی هستند، بکشم. تلاش می‌کنم که همه‌ی وسائل مهم و لوازم خوراکی را در پلاستیک در بسته و یا در یخچال بگذارم که دست سوسک‌ها به آن‌ها نرسد. اما از کشتنشان عاجزم.
یکی از دعواهای من و دوست‌دختر سابقم همین بود. که چرا گه بازی در می‌آورم و ژست روشنفکرانه می‌گیرم و آن‌ها را نمی‌کشم؟ الان که او نیست، خیلی راحت با سوسک‌های عزیزم کنار آمده‌ام: به آن‌ها می‌گویم وقتی من در خانه‌ام بروید خودتان را گم و گور کنید و قایم شوید، اما وقتی من نیستم این آزادی را دارید که در جای‌جای خانه قدم بزنید.
سوسک‌های کوچک… که نمی‌دانید این دنیا برای چه بوجود آمده. و بودنتان در این دنیا بحر چیست؟ باشید… باشید… و لذت بودن را تجربه کنید.

مطالب مرتبط