بالاخره هست یا نیست؟
آیا پشت این زندگی، یک هوش وجود دارد؟ آیا خدا وجود دارد؟ و دارد این زندگی را کارگردانی میکند؟ آیا خداوند متعال، دارد با ما بازی میکند؟ یا از ما بازی میگیرد؟ یا دست به سینه نشسته، و چپ و راست شدن ما را تماشا میکند؟
این پازلهای زندگی که کنار هم چیده میشوند، معنیاش چیست؟
آیا همه چیز تصادفیست؟ اتفاقیست؟
آهای! ایهاالناس! این پرسش، پرسش بسیار بسیار مهمیست. چرا کسی این را فریاد نمیزند؟ چرا همهتان گیر دادهاید به سیاست و اجتماع و فرهنگ و محیط زیست و ورزش و هزار و یک کوفت و زهر مار دیگر؟ اگر ما بازیچهی یک خالق باشیم، پس کل کارهایی که در انجمنهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و انجیاوی تان انجام میدهید، همهاش مستقیم دایورت میشود به تخم خداوند متعال. چون او نیروییست که از همهی شما برتر است.
اگر هم همهچیز تصادفی باشد، خب، چرا نمیآیید یک بمب اتمی اختراع کنید که در ثانیهای همهی انسانها و موجودات را نابود کند؟ چرا باید باشیم و در این بازی مسخره، وقتمان را تلف کنیم؟
چرا آدمها این پرسش بنیادی فلسفی را که از ابتدای تاریخ تاکنون محل نزاع بوده را آنطور که باید جدی نمیگیرند؟
چرا؟ چرا؟ چرا؟




