جامعه امروز ایرانی

رقابت ایرانی. حسادت ایرانی. در مغزمان با دیگران می‌جنگیم در حالی که روبرویش، لبخندی به لب داریم. در مغزمان گوشت‌های دشمنانمان را می‌خوریم و استخوان‌هایش را چال می‌کنیم. در شبکه‌های اجتماعی اما، به رقابتی مسخره مشغولیم و مدام تلاش می‌کنیم به دیگران بگوییم ما خوشبخت‌تریم: تصاویر، نوشته‌ها، همخوان‌کردن‌ها و پسندکردن‌ها فراتر از هدف نخست این ابزارها که برقراری ارتباط است درآمده؛ همه می‌خواهند بگویند من برترم. من بیشتر لذت می‌برم و من می‌فهمم و متفاوتم. چرا؟ مشکل کجاست؟‌ مشکل از من شروع می‌شود: یعنی سعید جعفری. جدی می‌گویم!

پ.ن: این موسیقی توحلقم شاهین جان یک حقیقتی‌ست درباره جامعه امروز ایران. هزاران بار همخوان شده و خیلی‌ها دوستش دارند، اما متاسفانه و در عمل، هیچ اتفاقی نیافتاده است. تا زمانی که در جامعه ما «اعتبار داشتن» مواردی همچون مالکیت خانه و خودرو، فک و فامیل خارج رفته، داشتن برادر شوهر بازیگر یا مجری تلویزیون، داشتن پدر پول‌دار و خوش‌تیپ و … است، همین است و همین. نسل ما خیلی زود پیر شد.

مطالب مرتبط