سکس، مرگ و معنای زندگی
مستند «سکس، مرگ و معنای زندگی» ریچارد داوکینکز را دیدم. تماشای این مستند سه قسمتی، متاسفانه بخش تاریک وجود را چون همیشه تاریکتر میکند. از آن جهت که باز هم متوجه میشویم که دنیا جای سیاه، خطرناک و بی در و پیکریست و ما حیوانات تکامل یافتهای هستیم که حالا حالا ها برای ساختن شهر آرزوها یا «Utopia» کار داریم.
داوکینز در این مستند بهوسیله دانش عصب شناسی، تکاملی و نظریه ژنتیکی به بررسی چگونگی رشد و عمر انسان و این که چرا انسانها آرزوی زندگی پس از مرگ را دارند میپردازد.
با این حال این مستند اگرچه واقعیتهای فیزیولوژیک انسانها و مواردی همچون میل به جاودانگی را مطرح میکند، اما در قسمت سوم راهکارهای مفیدی برای یافتن معنای زندگی میدهد. هرچند که شخصا اعتقاد دارم هر دو گروه انسانهای مذهبی و بدون مذهب، همیشه به دنبال معنا بخشیدن به زندگیشان هستند و به محض اینکه زندگی آنها از معنا تهی شود، دچار افسردگی میشوند و امکان این را دارند که در باتلاق بینهایت عمیق «پوچی» دنیا، غرق شوند.
این مستند نکات بسیار جالبی در بارهی شباهت انسانهای مذهبی و غیر مذهبی از نظر آماری بیان میکند و تنها تفاوت آنها را یک «باوری» میداند که مذهبیها آن را «انتخاب» کردهاند اما غیر مذهبیها نتوانستهاند که آن را درک کنند. این دو دسته از نظر رفتاری بسیار شبیه به هم عمل میکنند و تنها تفاوت بین آنها «احساس گناه» است که در بخش دوم این مستند به آن پرداخته شده است.




