کتابی از یک خداباور امریکایی
در وبگردی دیروزم به جملات کوتاهی از یک نویسندهی امریکایی به نام «نیل دونالد والش» برخوردم که باعث شد در مورد او کمی جستجو و تحقیق کنم، صفحهی فیسبوکش را ببینم و بیست گفتار آخرش را بخوانم و با جنجالیترین کتابش به نام «گفتگو با خدا» آشنا شوم. این کتاب را دانلود کردم و تصمیم گرفتم آن را مطالعه کنم تا مغزم را از عاری از دگماتیسم خداناباوری کنم. (نسخه فارسی کتاب را در سایت خودم آپلود کردم تا اگر دوست داشتید، دریافتش کنید)
با تمام تلاشی که کردم به طور بیطرفانه این کتاب را بخوانم، اما باید بگویم که نتوانستم حرفهایی را که میزند، درک کنم. در مطالعهای که من تقریبا از نیمی از کتاب داشتم، او مرتبا از ارتباط با خدا سخن میگوید. چیزی که برای من غیر قابل درک است. با اینکه به تجربهی این آدم بیاحترامی نمیکنم و تلاش نمیکنم آنچه که او میپندارد «حقیقت» است را رد کنم، اما گمان میکنم این حقیقتی که او از آن سخن میگوید و در صفحهی فیسبوکش و ویدیوهایش در وبسایت شخصیاش فریاد میزند، فقط به درد خودش، عمهاش و نهایتا طرفدارانش میخورد که ساختار وجودیشان و سیستم عاملی که در درون آنها نصب شده، جوریست که «حال میکنند خدا باشد.»
به گمانم مقولهای به اسم «باور» یا «ایمان» چیزیست که یک فرآیند است و در طول زمان بسته به موقعیت تو در زندگی، تجربهات، شیوههای آموزشت و دهها فاکتور دیگر شکل میگیرد. نمیشود که روی هوا به چیزی باور پیدا کرد برادر من.
ضمنا، این آدم هم مثل بیشمار انسان دیگر در پی لذت بردن از زندگیاش است و عکس کاور فوتوی فیسبوکش، از نیازهای انسانی همچون «جلب توجه» و «خاص بودن» حکایت دارد.




