برف روی کاجها
خوب بود. خوب بود. خیانت اندر خیانت. محصولی از روابط پیچیدهی انسانی. اگر فلسفی به فیلم نگاه کنیم، باید بگوییم که همهی طرفهای ماجرا، یک جورهایی مجبور بودند. یعنی مجبور بودند که زندگیشان را به گه بکشند و بعد بنشینند و افسوس بخورند. اگر هم از زاویه انتخاب و پذیرش مسئولیت به داستان نگاه کنیم، ناراحت شدن هیچ کدام از طرفهای شکست خورده در پایان فیلم معنایی ندارد. قوانین زندگی مشخص است و غصه خوردن بیدلیل، بیمعنیست. هر چند که فیلم پایان ضعیفی داشت، اما دیدنش را توصیه میکنم.




