فیلم تاکسی
به تازگی فیلم تاکسی، ساخته جعفر پناهی -که در سینماهای فرانسه اکران شده است- را دیدم. داستان این فیلم در یک تاکسی در تهران میگذرد که رانندگی این تاکسی با خود جعفر پناهی است. دربارهی قابلیتهای فنی این فیلم، اگر از من بیسواد بپرسید، باید بگویم که بسیار ضعیف بود و به هیچ وجه به پای کارهای دیگر پناهی از جمله آفساید یا بادکنک سفید نمیرسید.
همانطور که میدانید این فیلم برنده جایزه خرس طلای شصتوپنجمین دوره جشنواره فیلم برلین شده است. تردیدی نیست که اعطای این جایزه به پناهی، یک تصمیم کاملا سیاسی بوده است.
ما راندهشدگان از وطن، دل خوشی از جمهوری اسلامی نداریم. اما خوب میفهمیم که سردمداران عرصهی -به اصطلاح- فرهنگی غرب نیز متاثر از تصمیمات پشت پردهی سیاستمداران هستند و چارهای جز پذیرش خواستههای تحمیلی آنها ندارند.
فیلم تاکسی تنها یک پیام داشت و آنهم این بود که فیلمسازی در ایران دشوار است؛ پیامی که اظهر من الشمس است!
پناهی را باید بابت «شجاعتش» ستود ورنه، در ساختار ضعیف و کسلکننده این فیلم همین بس که دستکم سه نفر (فرانسوی) از سینمایی که من در آنجا فیلم را تماشا کردم در اواسط فیلم سالن را ترک کردند.




