زمان

زمان… زمان… زمان. وقتی که لحظه‌ای به نام «اکنون» به سرعت چشم‌ به هم زدنی تمام می‌شود و جای خود را به «گذشته» می‌دهد. وقتی که همین الان، همین لحظه، همین ثانیه، به سرعت به گذشته بدل می‌شود. گذشته‌ای که هرگز باز نمی‌گردد. گذشته‌ای که در ذهنمان، تبدیل به خاطره می‌شود. و این خاطرات، در نهایت بدل به قبرستانی می‌شود که چون بازدید شب جمعه‌ی مردگان، به مزارشان می‌رویم و افسوس می‌خوریم.
در عجبم که هیچ‌کسی در این دنیا، نسبت به مقوله‌ی «گذر زمان» اعتراضی ندارد؟ همه تلاش می‌کنند که این قانون هستی را بپذیرند. البته شاید هم تلاش نمی‌کنند. شاید تلاش من برای فهم این موضوع، احمقانه است. وگرنه به قول عرب‌زبانان، این موضوع «اظهر من‌الشمس» است. و البته این رفتار «احمقانه» از منی که از «خط» خارج شده‌ام چندان غیر قابل انتظار به نظر نمی‌رسد…

مطالب مرتبط