درست میشود؟
«صبور باش، درست میشود. دنیا اینگونه نمیماند…»
«صبور باش. اتفاق میافتد…»
….
اینها جملاتیست که گاه و بیگاه به خودمان نهیب میزنیم و یا از نزدیکانمان میشنویم.
اما یکی از حقایق تلخ دنیا این است که هر اتفاقی که بیافتد، (منظورم بهترین اتفاقات ممکن است) به همراه آن، بستهی تازهای از نگرانیها و اضطرابها نثار آدمی میشود. نثار آدمی میشود تا آدمی را وارد مرحلهی تازهای از بازی زندگی کند.
پرسش این است: اتفاق تازه به معنای پایان ناآرامیها در زندگیست؟
هرگز! چه خیال خامی! در مرحلهی تازه، تنها جنس نگرانیها و اضطرابها تغییر میکند.
***
تو هنوز نفهمیدهای که آدمیزاد آفریده شده تا با ناآرامیها و اضطرابها، دست و پنجه نرم کند؟
بفهم: دستوپنجه نرم کردن با اضطرابها و مشکلات تازه تنها «زمان» را به تاخیر میانداز و تو را پیر تر میکند.. تنها «بودن» تو را در بازی زندگی، تمدید میکند.
البته بیانصافی نکنیم: دستوپنجه نرم کردن با اضطرابهای تازه که به واسطهی اتفاقات تازه بوجود آمدهاند، تجربهی آدمی را هم افزایش میدهد. اما موضوع این است که این تجارب، حتی اگر از نوع «بهترینها» هم باشند، در کل بیمعنی هستند.
واقعیت این است که هیچ معنایی پشت این تجارب نیست. تنها معنای بالقوه این است که قابلیت این را دارند که «لذت» ما را از زندگی بیشتر کنند. چون با اتفاقات دست و پنجه نرم کردهایم و اینک میدانیم چگونه رفتار کنیم که بیشتر لذت ببریم. گویی هدف اصلی و غایی زندگی برای تکتک ما این است: لذت بیشتری ببر.
باید شاشید به این هدف و این ساختار.




