فلسفه نجاتبخش است؟
مصطفی ملکیان، در سخنرانی تازهی خود در همایشی در تهران، «فلسفهورزی» را يگانه منجی انسانها معرفی کرده است. عنوان سخنرانی و بازخورد مخاطبان از نظریات تازهی ملکیان درباره فلسفه، به اندازهی کافی جذاب بود تا تلاش کنم فایل صوتی و یا گزارش کامل این نشست را پیدا کنم. اما تارنمای «نیلوفر» که به پوشش آثار ملکیان میپردازد، نوشته که از انتشار متن و فایل صوتی این سخنرانی معذور است. با این حال چند وبلاگ (از جمله این وبلاگ) به طور شخصی چکیدهای از سخنان ملکیان را منتشر کردهاند. ملکیان با تفکیک دقیق فرآيند و فرآوردههای فلسفهورزی، بخش فرآیند را نجاتبخش زندگی توصیف کرده است. من اما گمان میکنم هرچقدر فرآیند فلسفهورزی مستعد «نجاتبخشیدن» به زندگیست، فرآوردههای فلسفهورزی میتواند نابود کنندهی زندگی باشد. با این حال ملکیان نتیجه گرفته که: «من در فلسفه نجات میبينم.» چیزی که باور کردنش، تا حدی برایم دشوار است. باید دید که مرادش از «نجات» چیست؟
—-
پ.ن: خب، گویا تارنمای شهروندان گزارش نسبتا کاملی از سخنان ملکیان منتشر کرده است. ملکیان در این سخنرانی به ١٠ موردی میپردازد که ما برای اصلاح خود و جامعهمان نیاز داریم. این ١٠ مورد به طور خلاصه عبارتند از: «حقیقتطلبی/ استدلالگرایی/ یکپارچگی و یکنواختی روانشناختی/ واقعیتها را فقط واقعیتها عوض میکنند/ قاعده زرین (با دیگران چنان رفتار کن که خوشداری دیگران با تو رفتار کنند.)/ نفرت از خطا نه از خطاکار / به همه انسانها به یک چشم نگاه کردن و همه انسانها را یکسان مشمول محبت خود دانستن/ توجه به ساحت آگاهی (واضح و شفاف سخن بگوییم و از ابهام و ایهام و پیچیدگی بپرهیزیم)/ هر کسی باید بداند تواناییهایش در چه ساحتی است. توانایی، جمع بین علاقه و استعداد است/ لازمه حقطلبی و مصلحتاندیشی این است که کار خود را خوب انجام دهیم…»




