چیزهای خیلی کوچک اما آرامبخش
یک چای سبز داغ، و یک دست بازی شطرنج بعد از یک ناهار سبک و خوشمزه، در کافهی پاتوق این روزهایم کافیست تا بهانهای شود برای احساس خوشبختی کردن حتی برای لحظاتی اندک.
اگر خودشیفتگی اسمش را نگذارید، باید بگویم که عاشق استراتژیام در این بازی شدم. همین بازیای که امروز برایم آرامشی را که در خط بالا اشاره کردم، به ارمغان آورد! با خودم فکر میکنم محصول این حرکتها، سالها بازیست که روزانه گاهی به چهار-پنج ساعت میرسد و یک بینش تازهای از صفحهی جادویی شطرنج به من داده است.
خدا پدر و مادر مخترع شطرنج را بیامرزد که این روزها تنها مونس من در این بلاد کفر شده.




