مشکل؛ بابک زنجانی یا سیستم؟
مدتی است که پیگیر خبرهای مربوط به بابک زنجانی هستم. به نظرم او نماد و مظهر رشد ناعادلانه در اقتصاد مریض در ایران است. حتی در ردههای میانی در بازار آزاد، بدون اینکه «بابک زنجاني» وار رفتار کرد، نمیتوان پیشرفت کرد و پولدار شد. من به هر کس که در ایران پولدار میشود، و یا در سیستم جمهوری اسلامی رشد میکند، بدبین هستم. زنجانی نماد اقتصادی و مسئولانی که سر و تهشان به دم دستگاه عظیم و طویل بیت رهبری وصل میشود هم نماد سیاسیشان هستند.
آقای زنجانی در طی فعالیتهایش توانسته هشت میلیارد دلار (که قطعا با حمایت مافیای سپاه و باند پشت سرش بوده) یعنی معادل نصف فروش نفت سالانه یک سال دوره خاتمی، پول وارد ایران کند و با جابجایی ارز و دلار و طلا و نفت و انواع و اقسام دورزدن و دودرهبازی در اقتصاد مریض ایران، میلیاردر شود. او که تا چند سال قبل یک راننده بوده و تحصیلات درست و حسابیای هم ندارد، درست از زمانی شروع به رشد میکند که وارد قرارگاه فرماندهی سپاه در اردکان میشود و امروز به نقطهای رسیده که حاضر است پرسپولیس را ٢٠٠ میلیارد تومان نقدن بخرد اما بدهی دو میلیارد دلاریاش را با پررویی به وزارت نفت پرداخت نکند.
در مملکت امام زمان و تحت لوای نظام مقدس جمهوری اسلامی، میشود هر کثافتکاریای را با عرض ارادت به مقام معظم رهبری ماستمالی کرد.
زنجانی دیروز در پاسخ به نامهی ۱۲ نماینده مجلس لیلیپوتها که بعد از سالها فعالیت این آقا، تازه از خواب بیدار شده و خواهان برخورد با او شدهاند، اتهامات را از خود مبرا دانسته و خود را در «خط ولایت» معرفی کرده است. او پیشتر گفته بود که یک «بسیجی اقتصادی» است.
به نظرم مشکل بابک زنجانی و بابک زنجانیها نیستند. مشکل سیستم است که الگوریتم رشد در آن، معجونیست از ریا و دروغ و دودرهبازی و ایدئولوژی و دیگر دستپختهای جمهوری اسلامی که بیش از سیسال است دارد در پاچهی همهی مان میرود.
به قول محسن نامجوی عزیز (در آهنگ دور ایرانو خط بکش): چک هیچیک از ما، نقد نشد برگشت خورد! صاحب چک در رفت! صاحب چک در رفت!




