یک فرضیه اثبات نشده

یک فرضیه اثبات نشده: اگر به آسمان وصل نباشید، زندگی‌تان به دو بخش تقسیم می‌شود:
۱- وقتی دچار انواع حالت‌های بد روحی می‌شوید (شکست/ بدشانسی/ اتفاقات بد/ تنبلی و عدم نتیجه‌گیری به دلیل بی‌لیاقتی فردی/ خصلت‌های روانی-اخلاقی مانند حسادت و ….) در این‌صورت اندیشه‌های پوچ‌گرایانه‌تان دچار نعوظ می‌شود که نتیجه‌اش می‌شود چس‌ناله و آزار خود و اطرافیان.

۲- وقتی خوشحال باشید و به واسطه اتفاقات خوب زندگی (از خوش‌شانسی گرفته تا پیشرفت‌هایی که لیاقتشان را داشته‌اید) در این‌صورت سرشار می‌شوید از امید و عشق به زندگی و از مزخرف‌ترین پدیده‌های دنیا برای خودتان «معنی» و «زیبایی» می‌سازید تا در این قطار زندگی، بیشتر حال کنید.
در حالت نخست، متاسفانه، لنگ‌های شما خود به خود به هوا می‌رود و زندگی هم بی‌رحمانه، تا ته می کند توش. (با عرض پوزش، واقعا عبارتی همه فهم‌تر از این نیافتم.)
در حالت دوم اما، این شما هستید که در پشت زندگی قرار می‌گیرید و زندگی را می کنید. اما تراژدی قضیه اینجاست که زندگی، در حال تجهیز کردن خود است تا در مرحله‌ای سخت‌تر و سنگین‌تر با شما مبارزه کند. در واقع اگر مثل من بدبین باشید، در این حالت‌های خوشی، به جای لذت بردن از زندگی، گوشه چشمتان به این غول بی‌شاخ و دم است که این بار قرار است از کدام زاویه حمله کند که شما را غافلگیر کند.

به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت پرسش فلسفی «هستی چیست» را نخستین فیلسوفی طرح کرد که زندگی به او بسان یک سگ هار حمله کرد. ورنه انسان نیز یک حیوان است که اگر هرگز شروع به فکر کردن نمی‌کرد، هیچ وقت با این اندوه‌ها و رنج‌های مهلک روبرو نمی‌گشت.

مطالب مرتبط