من برندهام؟ تو برندهای؟ یا او برنده است؟
در مسیر زندگی و در رقابت با دوستانت، پیش افتادهای؟ سالهای عمرت را صرف پیدا کردن استعدادهایت کردهای؟ آنها را پرورش دادهای؟ به اندازهی کافی دانش کسب کردهای؟ کتاب خواندهای؟ برای توشهی آنچه که...
در مسیر زندگی و در رقابت با دوستانت، پیش افتادهای؟ سالهای عمرت را صرف پیدا کردن استعدادهایت کردهای؟ آنها را پرورش دادهای؟ به اندازهی کافی دانش کسب کردهای؟ کتاب خواندهای؟ برای توشهی آنچه که...
زندگی کردن، تلف بودن، پلاسیدن، نطفهای را پرورش دادن، برای زندگی کردن، و این تکرار تکرار است، تکرار است، تکرار است… (+)
همزاد سعید: تو به دیکتاتوری جمهوری اسلامی، به امپریالیسم امریکا، به سرمایهداری، به عدم تسهیل آموزش در دنیا، به تبعیض جنسیتی، به نقض حقوق اقلیتها، به جنگ، به فقر، به تفاوتهای بنیادی بین انسانها، ...
به پیشنهاد یک دوست تازهی ایتالیایی، مشغول مطالعهی کتاب The power of now که به فارسی هم با عنوان نیروی حال ترجمه شده هستم. به نظر جالب میرسد. اگر فرصت کنم و حوصله، سعی...
ایمان دارم که مقولهای به نام درد و بار هستی، در این دنیا وجود دارد و من آن را با گوشت و پوست و استخوان، تجربه میکنم. تجربهای که از حالتهای روحی فراتر رفته...
امشب رفتم محلهای که هندیها در کوالالامپور شطرنج شرطی بازی میکنند. چنان با ابهت و حس قهرمانی رفتم گفتم من میخواهم بازی کنم. یکی از آنها گفت هر بازی، ١٠ رینگیت. با نهایت اعتماد...
امروز با یک زن و مرد تقریبا کهنسال امریکایی (به دلیل اینکه معاشرت با سنبالاها برایم جذاب است) قریب به یک ساعت از فرودگاه کوالالامپور تا مرکز شهر، هم صحبت شدم. مسافرانی که برای...
سوتین نارنجیاش را از روی طناب پشت پنجرهی اتاقم بر میدارم. اما از دستم میافتد و آن را میبینم که با رقص باد، به سمت زمین میرود. در صحنهی بعد، خودم را از پنجره...
عشق مکثیست قبل بیداری… انتخابی میان جبر و ….. جبر.
عالیست این کتاب! لامصب چرا زودتر به من نگفتی که بخوانمش؟ با تکتک سلولهایم هارلی هالر (شخصیت اصلی رمان) را میفهمم. انگار با این روزهای من چفت شده است! فکر میکنم در زمان پرواز...