ارغوان…
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آسمانی به سرم نیست از...
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آسمانی به سرم نیست از...
امشب، برای لحظاتی، همهی وجودم «عشق» خواست. نمیدانم چه اتفاقی در درونم افتاد که برای ارضای این نیاز درونیام، مجبور شدم که عشقبازی با عشق خیالیام را صحنهسازی کنم. تختم را خالی کردم، همهی...
در لحظهی سال تحویل امسال، که من از سر کنجکاویام داشتم شبکههای جمهوری اسلامی را میدیدم که ببینم ایران چه خبر است، محسن نامجو، آرش سبحانی و گروه کیوسک، دور هم جمع شده بودند،...
دوستانم رفتند و دوباره بازگشتم به تنهاییام. دوباره سیگار و قهوه و کتاب. دوباره لپتاپ و هدفون و موسیقی و شطرنج و این کافه به آن کافه. از خدا (که نیست) که پنهان نیست،...
در حالی که هفتهی گذشته نسبت به رابطهی حساب بانکی و شطرنج افاضاتی فرمودم، اکنون بسان خر در گل گیر کردهام! در شرایطی که دنیا به تخمم هم نیست و روزهای خوبی را با...
آخ ننه گل ممد، ننه گل ممد… آخ محسن نامجو، محسن عزیز درد کشیده… چه کردی؟ باز که خنجر برداشتی و سینههایمان را دریدی که. باز که تراژدی دنیا را به ما گوشزد کردی…...
ای سال ۹۲… الهی بری که دیگه برنگردی.
اتفاقات، انگار شبیه به هم هستند. برخی از آنها، به فواصل و به تناوب، تکرار میشوند. تو گویی، زندگی یک نرمافزار است. یک بازی رایانهای. یک بازی پیچیده، که بازیگر اصلیاش من هستم. بقیه...
حساب بانکیات، مثل امتیاز شطرنج من است که مرتب بالا و پایین میشود. اوایل نسبت به امتیازم حساس بودم اما الان واقعا برایم مهم نیست. برخی هفتهها امتیازم بالای ۱۶۰۰ هم میرود اما برخی...
نرمنرمک میرسد اینک بهار. ما هم امتیازهایی که در هفتهی قبل به گا داده بودیم را کمکم بدست آوردیم و بازگشتیم به اوج! داشتم میگفتم: نرمنرمک میرسد اینک بهار… مصرع بعدی چی بود؟ آهان!...