دسته: شخصی

دو سعید و شلاق!

برای نخستین بار، در میان خواب و بیداری/ خلسه‌ و هشیاری/ مرز بین «آن دنیا» و «این دنیا» خودم را دو تا دیدم! باور می‌کنید! دو سعید! ساعت ٦ بعد از ظهر به زور...

یاد تو (۳)

باز هم در جای‌جای خانه، به یاد تو، شمع روشن کرده‌ام. می‌دانی که این کار را در مستی می‌کنم و نه در هشیاری! در هشیاری، پدرت را هفت‌رنگ در می‌آوردم… اما در مستی، اسیرت...

دریای آرام

یک خواب دو ساعته ظهر، یک دوش و احساس تازگی، یک چای سبز، چند دست شطرنج، معده‌ی آرام که به راحتی غذاهایی که با وسواس می‌خورم را هضم کرده، جسم متعادل، و صدای آرام...

به یاد خواهرم…

بیست و چهار سالت بود که خودت را راحت کردی. گویی روح بزرگت، در جسم کوچکت جا نمی‌شد. خوشا به سعادتت. چقدر دلم برایت تنگ شده عزیزم! چقدر دلم برای آن احساسات عمیقت، آن...

باز هم گریه

مثل اینکه اجازه ندارم بیشتر از یک روز خوشحال باشم. امشب، بعد از ساعت‌ها آشپزی و آماده کردن یک غذای خوب (به همراه پیش‌غذا و دسر) به یکباره دلم گرفت. دست خودم نبود. به...

صبح خوب

حدیث داریم هر کس قارچ را خورد کند و با پیاز سرخ کند و اودویه‌جاتی مثل زردچوبه، فلفل و نمک به آن بزند و در نهایت دو عدد تخم مرغ در آن بیندازد به...

فراموشی…

سیگار با مشروب، با طعم هم‌آغوشی… یعنی فراموشی، فراموشی، فراموشی…

قبرستان Grenelle

اینجا قبرستان  Grenelle است. قبرستانی که دو سال و نیم قبل و پس از ورودم به فرانسه، به مدت ٦ ماه، منظره‌ی اتاقم در خانه‌ی روزنامه‌نگاران بود: شب‌ها پیش از خواب، و صبح‌ها پس...

لذت در عمق رنج

به به. به به. عجب عکس‌هایی. حظ کردم. باید ساعت‌ها به هر کدامش خیره شد، تا عمق «رنج» و «لذت»شان را فهمید. این روزها دارم فکر می‌کنم یک قانون زندگی می‌تواند ایجاد ظرفیت «لذت‌ها»...

دود و الکل و برنامه ۹۰

دارم برنامه‌ی ٩٠ را می‌بینم که عادل عزیز بخشی از آن را اختصاص داده به قلیان کشیدن اعضای تیم ملی امید و از یک فوق تخصص ریه خواسته که از مضرات دود سخن بگوید....